نیمه دوم دهه 80 بود که وارد مقطع لیسانس رشته مهندسی آب شدم. رشته ای که ابتدا فقط از روی کنجکاوی و شور جوانی انتخاب کردم و اکنون کل زندگی حال حاضر مرا تحت تاثیر قرار داده است. من نیز همانند بسیاری از همسالانم، خودم را به امواج سپرده بودم و انتخابهایم نیز به همین صورت شکل گرفته بود. از انتخاب رشتهی دبیرستان گرفته تا کنکور و دانشگاه.
رشته مهندسی آب رشته ای از شاخه کشاورزی بود که در دانشکده کشاورزی قرار داشت! همین نام کافی بود تا بسیاری از هم ورودی هایم از لحاظ روانی دچار عذاب شوند. عذابی دردناک و الیم! عذاب موصوف آنچنان بود که شماری چند از دانشجویان همان ترم اول به فکر تغییر رشته تحصیلی و حتی انصراف افتادند! چرا؟ چون عمده افرادی که وارد دانشگاه می شوند خواستار آن هستند که رشته تحصیلی به ایشان شخصیت و مرتبه اجتماعی اعطا کند و به اصطلاح پُز آن رشته را به دوستان و بستگان بدهند (من آنم که رستم بُوَد پهلوان!) و کمتر کسی به دنبال آن است تا بر وزن و مرتبه و جایگاه رشتهء تحصیلی خود بیفزاید. شاید بزرگترین مشکل دانشجویان رشته مهندسی آب این بود که قبل از انتخاب رشته حتی یکبار هم سراغ چارت تحصیلی رشته محبوبشان نرفته بودند یا با دانشجوهای آن رشته حرف نزده بودند.
درس هایی همچون زراعت، گیاه شناسی، کار در مزرعه و … واحدهایی بود که باید ترم های ابتدایی آن ها را می گذراندیم. درس هایی که برخی ابتدا با اشتیاق و سپس با ناامیدی در آن شرکت می کردند. اگرچه این دروس سراسر عشق به طبیعت را به ما می آموخت ولی چون افرادی که این رشته را انتخاب کرده بودند از روی ناآگاهی وارد آن شده بودند به همین دلیل دچار افسردگی می شدند. خجالت می کشیدند که نام رشته شان را جار بزنند. چون از برخی شنیده بودند که “آب چی داره که بخواد مهندسی داشته باشه” کنایه ای سنگین که در جان و قلب دانشجویان این رشته رسوخ کرده بود.
به یاد دارم در آن زمان فضایی به شدت بسته به منظور آگاهی رسانی در خصوص این رشته موجود بود. یک وبسایت درست و حسابی که دانش پژوه بتواند پاسخ پرسش هایش را پیدا کند، وبسایتی که بتوان به آن تکیه کرد و اظهار نمود که: «این وبسایت در رشته مهندسی آب سرآمد است»، وجود نداشت. همه اینها دست به دست هم می داد تا بیشتر پی به این نکته ببری که کاملاً از یاد رفته ای … !
بهترین عبارتی که برای این رشته می توان نام برد “از یاد رفته” بود. از یاد رفته، حتی از ذهن سیاست گذاران وزارت علوم! آنچنان از یاد رفته که حتی در ردیف شغلی استخدامی ها هم جایگاهی نداشت. همه این نکات محصلین این رشته را بیش از پیش ناامید می کرد. همان مواقع بود که شروع به ایجاد یک وبلاگ ساده کردم تا شاید مرهمی باشد بر زخم های کهنه و قدیمی قلب دانشجویان رشته مهندسی آب! آنچنان این رشته به حاشیه کشیده شده بود و از یاد رفته بود که حتی بیشتر دانشکده های کشاورزی دانشگاه ها در حومه شهرها قرار داشت. این همه بی توجهی و از یادرفتگی قطعاً نشان از رویکرد بالادستی داشت.
سال ها گذشت … وارد مقطع ارشد شدم و هر روز نا امیدی و افسوسی بیشتر در چهره بچه های این رشته می دیدم. فارغ التحصیلانی که اکثراً فقط درس خوانده بودند و منتظر استخدام در شرکت های دولتی و خصوصی بودند! فارغ التحصیلانی که عمدتاً از روی اجبار ادامه داده و هیچ عشقی میان آن ها و رشته مهندسی آب موجود نبود. بسیاری از ایشان وارد بازار آزاد شدند، پشیمان از اینکه سال های طلایی عمرشان را در این رشته سپری کرده بودند؛ خیلی ها با حقوق بخور نمیر در شرکت های دولتی و خصوصی استخدام شدند و شاکی از همه جا! و تنی چند نیزدر حوزه مهندسی آب شرکت های خصوصی دایر کرده و عاشقانه مشغول کار شدند.
دانشجویان این رشته برخلاف رشته های دیگر باید علاوه بر پاس کردن دروس تخصصی و عمومی چیز دیگری هم می داشتند و آن عشق ورزیدن به این رشته بود و لاغیر! رشته مهندسی آب رشته ای است که هم ریاضی دارد، هم فیزیک و هم شیمی. اگر علاقمند باشی که با مدل های عددی کار کنی برای تو جا دارد! اگر عاشق کار آزمایشگاهی هستی برای تو جا دارد! اگر کنجکاو سفره های آب زیرزمینی هستی برای تو حرف دارد، اگر عاشق طراحی سیستم های آبیاری هستی برای تو کار دارد، اگر با دیدن بناهای آبی پی به عظمت نیاکان ما در ساخت سازه های آبی می بری، این رشته مختص توست.
از یاد رفتگی یک عبارت است نه یک باور! زمانی تبدیل به باور تو می شود که هر روز با خود تکرار کنی، هر روز با خود بگویی که این رشته تمام شده است. درست است ردیف شغلی در استخدامی ها ندارد، درست است کمتر به این رشته نگاه می کنند، چنین و چنان همه و همه درست است …. اما تو که به دنیا نیامده ای که به واقعیت های موجود زندگی کنی! اینها واقعیت جامعه توست. واقعیت هایی که در دایره اختیار تو نبوده است. اما حرکت کردن، اجرا کردن ایده، به تکاپو افتادن که درا ختیار توست. اینکه شب ها تا نزدیک سحر بیدار باشم و تا ظهر استراحت کنم و بعدازظهر در شبکه های اجتماعی از رشته ام بنالم کار انسان ناتوان است! انسانی که توانایی دارد نمی نالد، انسانی که توانایی دارد اعتراض به زمین و زمان نمی کند، انسانی که توانایی دارد برای خودش کسب و کار ایجاد می کند. کسب و کاری که عاشقش هست! کافی است فقط قدم برداری، کافی است فقط باورهایت را هم جهت کنی. کسی برای شما آستین بالا نمی زند؛ خودتان هستید که باید کاری کنید کارستان!
باور کنید که در همین شرایط نامناسب اقتصادی کسانی هستند که از همین رشته به موقعیت های مناسب مالی رسیده اند. اینکه چه تعداد از این افراد را می بینی و در کنارشان انرژی می گیری باز هم به باور و توجه تو باز می گردد. اینکه باور داری که شرایط این رشته اسفناک است، دانشجو و استاد و مهندس و دکتری را خواهی دید که بیکارند و از بیکاری به نگهبانی یک شرکت پیمانکاری پناه برده اند. این حقیقت جامعه است، اما زمانی که شما این حقیقت را بپذیری و در برابر این شرایط موجود تسلیم شوی، حقیقت وجودی تو می شود و آن وقت شرایط و اتفاقاتی را تجربه خواهی کرد که به آن توجه و باور کردی.
شروع کن و منتظر نشانه های پروردگار باش. نگو که سرمایه ندارم، نگو که کسی همراه من نیست، نگو که این رشته طرفدار ندارد، نگو که فلان سازمان و ارگان مانع تراشی می کنند، نگو که آیا ایده من می گیرد یا نمی گیرد و ده ها حدیث نفس های منفی که تو را از شروع یک کار باز می دارد. شجاعت در کارافرینی به این معناست که با وجود ترس در انجام کاری آن را انجامش دهی و بی صبرانه منتظر هدایت ها و نشانه های پروردگار باشی.
اینها شعار نیست عین حقیقت زندگی من است. رشته ای که بی اختیار واردش شدم و امروز عاشقش هستم. روزی نمی شود که بر روی آن تمرکز نکنم و ایده های خود را پیاده سازی نکنم. رشته ای که ظرفیت بی نظیری در اشتغال زایی دارد. چون ما همیشه چشم به استخدامی ها دوخته بودیم. چون ما همیشه چشم به رابطه ها دوخته بودیم آن همه ظرفیت را ندیدیم. این را بارها گفتم و دوباره عرض می کنم که “کسی برای شما آستین بالا نمی زند. خودتان هستید که باید کاری کنید کارستان”.