این روزها ایمیل ها و پیام های متعددی برای بنده ارسال می شود که بنده فارغ التحصیل یکی از گرایش های علوم مهندسی آب یا عمران آب هستم و بیکارم. آقای مهندس چه بکنم؟ آیا کاری سراغ دارید؟ کسب درآمد از رشته مهندسی آب امکان پذیر است؟ و ….
ابتدا باید این نکته را خدمت همه دوستان عرض کنم که خداوند به همه انسان ها استعداد در زمینه ای را داده است و باید هر انسان براساس استعداد و توانایی خود مشغول به تحصیل در رشته و یا کار مورد نظر شود. ضمناً برخی از انسان ها استعداد چیزی را ندارند اما با تلاش شبانه روزی به ان می رسند. مثلاً انسانی را در نظر بگیرید که از نعمت بینایی برخوردار نیست، اما برای اینکه از دیگر انسان های بینا (منظور قوه بینایی است، چه بسا بینایانی که دارای دو چشم هستند اما انقدر بی بصیرت اند که توان اداره و تصمیم گیری درست زندگی خود را نیز ندارند) عقب نمانند، اقدام به یادگیری علوم از طریق شنیدن می کنند. چند سال پیش مستندی از انسان نابینایی در خارج دیدم که با اینکه از از هر دو چشم برخوردار نبود، اما خود مسیر رفتن به مدرسه را می پیمایید و خود کارهایی شخصی اش را انجام میداد. این طرف از طریق تولید صدا و پژواک آن تشخیص می داد که در جلویش مانع آن به چه شکلی و به چه ضخامتی است (چون هر جسمی وقتی با با امواج صوتی برخورد می کند به صورت متفاوت و با طول موج و صدای مختلفی بازتاب از خود می کند). این یعنی پشتکار یک فرد برای دست یافتن به نداشته هایش.
باور کنید که در تک تک ما انسان ها خداوند نیرویی جادویی نهفته است که فرد می تواند با استفاده از این نیروی خدادادی از پَس زندگی خود برآید. این را بارها هم خودم تجربه کردم و هم در دیگران دیده ام. پس ناامید نشوید که برای من هیچ کاری نیست. اما آیا کسب درآمد از رشته مهندسی آب امکان پذیر است؟ پاسخ به این سوال مثبت است. در رشته مهندسی آب (عمران آب با تمام شاخه ها و علوم مهندسی آب با تمام گرایشات) کار زیاد است فقط کاردان کم است. یعنی چه؟ یعنی کسی نیست که آن کار را انجام دهد. پس باهم برای کاردان شدن گام های زیر را طی می کنیم:
گام اول: شناخت نیاز
ما باید ابتدا جستجو کنیم که در روستا، شهر و استان و کشور و جهان پیرامون ما در چه بخشی می شود کار کرد. یعنی در چه بخشی کارهای مفید خوبی انجام نگرفته است. ابتدا دایره ذهنی خودتون را در حد شهر خودتون ببندید. اگر دیدید که در شهر شما کار مورد نظر اشباع شده (این جمله اشباع شده را من قبول ندارم. چون ممکن است شما همان کار را با سلیقه خودتان انجام دهید و مخاطبین خودتان را جذب کنید) نگاه استانی و کشوری کنید.
ببنید نیاز بیشتر دانشجویان و اساتید در کجاست؟ در چه موضوعی است؟ بیشتر مباحث تئوری است یا عملی؟ بیشتر مباحث آزمایشگاهی است یا کتابخانه ای؟ بیشتر در چهارچوب دانشگاه است یا یک مسئله اجتماعی است؟ کجای کار به قول امروزی ها می لَنگَد؟ آن نقطه را کشف کنید و برایش ایده پردازی کنید (تایپیک چه کنیم ایده مان خریدار داشته باشد؟ و هر رشته ای باش ایده داشته باش کمکتان خواهد کرد)
گام دوم: شاگردی یک استاد
بعد از اینکه نقطه نیاز شهر یا دانشگاه یا منطقه مورد نظر خودتون را شناختید و پیدا کردید، اکنون به این فکر کنید که چگونه می توانم آن را عملی کنم؟ مثلاً اگر همکلاسی های من در کد نویسی ضعیف هستند، خودم یاد بگیرم و به انها آموزش دهم. یادتان باشد ابتدا رایگان کار کنید تا پولدار شوید. ابتدا رایگان آموزش دهید تا کلاس های شما گُل کند. وقتی کلاس های شما بر سر زبان افتاد دیگر کار خود را کرده اید. دیگر کم کم کلاس هایتان بر اساس وضعیت شرکت کنندگان پولی کنید.
این کار دقیقا مثل اپلیکیشن های تلفن های همراه است. ابتدا برنامه یا بازی رایگان نوشته می شود و برای عموم دسترسی ان آزاد است ولی سپس در ورژن ها و نسخه های بعدی پولی می شود. شما ابتدا کار و هنر خودتان را به دیگران نشان می دهید و سپس از حالت رایگان خارج می کنید. وقتی مخاطبین خود را وابسته کردید، وارد مرحله بعد می شوید که کسب درآمد است.
اما شاید بپرسید که بنده اگر فلان مبحث را بلد نیود چه؟ باید چه بکنم؟ سوال خوبی است. شما باید برای کارهای بزرگ اگر فکر بزرگ دارید در خدمت استادی زانو بزنید تا چیزی یاد بگیرید. فوت و فن کار و حرفه دستتان بیایید. بارها برای خود پیش آمده که برای یاد گرفتن نکته ای به جاهای مختلفی رفتم. به کوچکی مطلب خود نگاه نکنید به فردای نزدیکی نگاه کنید که همین مطلب در جایی به درد شما خواهد خورد.
به قول استیو حابز، تمام اتفاقات زندگی نقاطی هستند که در آینده برای موفقیت شما متصل می شوند. هر اتفاق و هر فعالیت و تلاشی را به دید مثبت نگاه کنید. باور کنید (از تمام وجودم می گویم) روزی خواهد رسید که وقتی صرف کردید که پاسخ سوال همکلاسی خود را دهید همان پاسخ و همان وقتی که گذاشتید به درد شما خواهد خورد
ارائه ای که در کلاس انجام دادید گرچه ارائه ساده ای بود اما همان روزی به کار خواهد امد. اتفاقات دنیا تماماً به هم پیوسته اند و گسسته نیستند.
گام سوم: کارآموزی
ببینید، شما زندگی هر انسان موفقی را بررسی کنید، میبینید او زمانی یک پادو و شاگرد زیردستِ یک شخص با شغلی که دوستش دارد بوده. مثلاً در سادهترین حالت (که ما میگوییم رانندگی مگر جز سه تا پدال است؟)، کسی که دوست دارد راننده کامیون شود، سالها شاگرد شوفر بوده…
حالا بگذریم از آن جمله مشهور که بین علمای دین مطرح است که: اگر انسان بخواهد ۶۰ سال زندگی کند، ارزش دارد که ۵۹ سال آنرا دنبال یک مرشد بگردد و در یک سال آخر عمر، پادویی (کارموزی یا شاگردی) او را کند!
اینها همه اهمیت پادُویی را میرساند. همان که در دانشگاه از آن به دوره کارآموزی یاد میکنند.
همه میدانیم که این دوره متأسفانه برای بسیاری از دانشجوها با خالیبندی به اتمام میرسد! یعنی دانشجو فکر میکند مثلاً زرنگبازی درآورده و سر استاد یا دانشگاه کلاه گذاشته! میرود با یک مؤسسه هماهنگ میکند، بدون اینکه جایی برود، جلو تلویزیون مینشیند و فوتبال نگاه میکند، بعد برگه کارآموزی را با نمره ۲۰ (!) و امضا شده تحویل استاد میدهد…
من خودم در دوره دبیرستان در کبابی کار کردم یا مدتی کتابفروشی هم کردم. واقعا تجربه خوبی بود. من در آن دوران بازار را محک میزدم، میفهمیدم که چه چیزهایی در شهرستان ما مشتاق دارد، چقدر سود دارد و خیلی خیلی مسائل دیگر… باور کنید نفس حضور در بازار انسان را با خیلی از مسائل آشنا می کند. حضور در محیط به خودی خود انسان را زودتر شکوفا می کند. می فهمید که با مشتری باید چگونه برخورد کرد. چگونه تخفیف دهید. چه چیزی سبب جذب مشتری می شود.
با اینکه حقوق کمی می دادند اما تجربه گرانبهایی بود و سبب شد برای راه اندازی کسب و کار جدید فکر کنم. به این فکر می کردم که یک فرد بازاری باید سالهای سال غصه در آرودن نان را بخورد و همیشه دل مشغولی دائمی داشته باشد. اما یک انسان عالم اینگونه نیست. اگرچه باید سال های سال درس بخواند و بعد ثروتمند شود اما در حین درس خواندن هم اگر فکر و ایده ای خوب داشته باشد می تواند کسب درآمد کند.
من در ان روزها به این نتیجه رسیدم که می تواند با علم چند شبه به ثروت رسید اما با بازار باید سال های سال کار کنی تا ببینی می رسی یا نه. و امروز کاملاً به حرف دیروز خود معتقد هستم و به بخشی از آن هم اکنون رسیده ام.
گام سوم: غرورت را کنار بگذار
بیشتر فارغ التحصیلان به دنیال نشستن پشت صندلی و میز هستند بدون اینکه برای رسیدن به آن کمترین سختی و زحمتی را به خود وارد کنند. برخی از افراد که دوست دارند در سایت و انجمن کار کنند و ایمیل می زنند، می گویم شما ابتدا یک مطلب تولیدی و نوشته خودت را برای من ارسال کن و سپس چند ماه مطالب ارسال کن تا تشخیص دهم مناسب این کار هستی یانه.
هدف من همان ابتدا این است که بدانم واقعا آن عزیز چقدر به تفکر و اندیشه کارفرما و مدیر یک مجموعه احترام می گذارد و به تجربه او اعتماد دارد. بعضی ها از همان ابتدا ناراحت می شوند که بنده ارشد از دانشگاه …. را دارم. بیاییم این کار را بکنم؟!!! یا بعضی ها این کارها را سبک و کوچک می بینند. اما واقعیت این است. شما وقتی خودتان مشغول نوشتن می شوید آن موقع ذهن شما دارای خلاقیت می شود. بیشتر فکر می کنید تا حرف بزنید. این کار سبب می شود تا بیشتر و بهتر به پیرامون خود توجه کنید و بیشتر به پدیده های اطراف خود نظر کنید و از هر ایده ای به آسانی عبور نکنید.
این ها مقدماتی بود برای معرفی نمونه شغل مناسب جهت کسب درآمد از رشته مهندسی آب . انشالله در نوشته های بعدی به صورت مصداقی شغل مناسب را معرفی خواهم کرد. فرصتم برای نوشتن تمام شد. انشالله گام های بعدی در نوشته های بعدی ….
شما را به خدای کارآموزان می سپارم.